آتریناآترینا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

آترینا، عشق مامان وبابا

عشق پارک و تاب بازی

دورت بگردم همونطور که گفتم خیلی پارک رو دوست داری، اونروزی از جلوی پارک میگذشتیم هی میگفتی پار نمی تونی کامل تلفظش کنی، ولی بخاطر سرمای هوا نبردیمت و شماهم یه خورده گریه کردی، به نی نی میگی نانا،دخترهمسایمون یه عروسک خریده بود کلی گریه کردی میگفتی من من یعنی بدمش یه شما نفس خانم، بعد بهت گفتم الان زنگ میزنم بابا بیاره،تا آروم شدی بابا هم مثل همیشه قبل از اینکه بیاد خونه عین همون عروسک رو واست گرفته بود آورد الان هر وقت میخوایم بریم بیرون با خودت میاریش تازه دستشو میگیری راهش میبری فدات شدم عسلم. ...
9 اسفند 1391

خاطرات این جند ماه گذشته

سلام بر پرنسس کوچولوی خودم،آخرین بار تیرماه بود خاطراتت رو نوشتیم اما متاسفانه در دنیای مجازی اتفاقهایی می افته که آدم رو سرد میکنه از ادامه اما بازم تصمیم گرفتم بنویسم،فکر میکنم اینجا ماندگارترین دفترچه خاطرات خواهد بود. خوب تو این مدت خیلی تغییر کردی یک فرشته به تمام معنا دختر بسیار آرام و متین،نهایت مجبتت رو به من و بابا میرسونی، منو مامانم و بابا رو بابایم صدا میکنی، تفریح و پارک رفتن خصوصا تاب سواری رو خیلی دوست داری.فدای اون کارای شیرینت بشم بعداز مدتها دوباره سراغ کابینت ها میری و کلی عدس روی زمین میریزی،تا حدودی استارت حرف زدن رو زدی،به جوجه و گربه و... علاقه داری و تا میبینی واکنش نشون میدی عاشق فیلم کلاه قرمزی وبجه ننه هستی،یه قسمت...
9 اسفند 1391

زیباترین بهانه زندگی

روزی که به دنیا آمدی هرگز نمیدانستیم زمانی خواهد رسید که آرامش بخش روح و روان ما خواهی شد که با بودن تو دنیا برایمان زیباتر می شود، زیباترین بهانه زندگی عاشقانه پرستشت می کنیم. نویسنده:بابا
9 اسفند 1391
1